تاریخ فراموش شده

 طرح این کاخ، به شکل حرف لاتین L و یا یک زاویه قائمه است که یک شاخه آن در قسمت غرب، یعنی در جنوب کاخ خشیارشا، واقع شده و به «قسمت غربی کاخ ملکه» معروف است و شاخه دیگر آن در غرب خزانه و شرق «کاخ د» جای دارد و همان است که هرتسفلد ویارانش آن را بازسازی کرده‌اند و «موزه ارگ پارسه (تحت جمشید)» و کتابخانه و محل اداری است .علت این که این بنا را به «حکاخ ملکه» موسوم کرده‌اند این است که گرداگرد آن را دیواری کلفت احاطه کرده بوده است و تنها مدخل کوچکی از سوی شمال غربی داشته، یعنی مورد استفاده این بنا طوری بوده که ورود غریبه بدان روا نبوده است. به علاوه این مجموعه شامل چند دستگاه ساختمانی مشابه، هر یک شامل یک تالار چهار ستونی و یک یا دو اطاق جنبی، بوده است که همه توسط  دو راهرو بلند موازی به هم مربوط می‌شده‌اند، و این دستگاه ها برای بانوان مشکوی شاهی مناسب فراوان داشته است. در شمال این بنا، یک حیاط مستطیل شکل واقع است که در شرق «کاخ شورا» و غرب قسمت شمالی «خزانه» جای دارد. در شمال این حیاط چند اطاق، احتمالاً برای خدمه وجود داشته که آثار آن‌ها باقی است و در جنوب آن یک دستگاه ساختمانی بزرگ، مشتمل بر یک تالار دوازده ستونی (3×4 ردیف)، یک ایوان 8 ستونی (2×4 ردیف)، یک حیاط خلوت و چند اطاق جنبی ودهلیز واقع شده که اکنون محل «موزه ارگ پارسه (تحت جمشید)» است.


در گوشه جنوب غربی قسمت شرقی «کاخ ملکه»، کتیبه‌ای به خط و زبان فارسی باستان وبابلی از خشیارشا یافت شده است که از ان بر می‌آید که «کاخ ملکه» ساخته خشیارشا می‌بوده و او هر چه را که پدرش ساخته بوده، به دقت نگهداری می‌کرده است.پس اگر تغییراتی در بناهای پدرش داده، لابد بر منبای نقشه‌های خود او بوده که پسرش به ثمر رسانیده است.

قسمت اساسی حرم، ساختمان«موزه» کنونی است. این جا شالوده‌ها و درگاه‌‌ها از سنگ است. دو جرز ایوان شمالی از سنگ یکپارچه درست شده است و هر یک 20/8 متر طول، 20/1 متر عرض، و 5/70 تن وزن دارد. کف بنا بر شالوده‌ای از سنگ استوار است، و دیوارها از خشت خام بوده. در بازسازی ستون‌ها و زیر ستون‌ها وسقف این بنا، دقت زیادی به کار رفته است تا مثل اصل بنماید. اما زیر ستون‌ها را از اطاق‌های جنوبی حرمسرا آورده‌اند و یکی را هم با قالب سمنتی ساخته‌اند. ستون‌ها اصلاً از چوب بوده است، و احتمالاً روکش گچی رنگارنگ داشته. در مورد روشنایی و روزنه‌های تعبیه شده اطلاعات ما برمبنای گواهی واقعی استوار نیست، ولی یقین داریم که سقف درست بازسازی شده است چون نوع سقف هخامنشی را از روی جبهه عمارتی که بر پیشانی آرامگاه‌های سنگی هخامنشی کنده‌اند می‌توانیم ببینیم و همین را الگو داده‌اند.

چهار درگاه تالار اصلی کاخ را با نقش‌هایی از خشیارشا و خادمانش و تصاویری از «قهرمان شیرکش» تزیین کرده‌اند. در اصلی یا ورودی در دیوار جنوبی تالار تعبیه شده بوده، یعنی به حیاط خلوت (پشت‌موزه) می‌پیوسته است و این حیاط توسط راهرو مضاعف غربی به «قسمت غربی» کاخ ملکه متصل می‌شده، و از آن جا به «هدیش» راه می‌یافته است. بر دو جانب این درگاه خشیاشار را نموده‌اند که عصای فرمانروایی به دست راست و گل نیلوفر آبی به دست چپ گرفته و به سوی تالار گام بر می‌دارد کلاهش استوانه‌ای و ساده است، و جامه‌اش ردا و نیم‌تنه و دامن چین‌دار است که بر روی آن‌ها با سوزن نقش‌هایی از گل و بوته و ستاره و صف‌هایی از شیر نقر کرده‌اند.  و بی‌گمان در اصل با رنگ‌های گوناگون آراسته بوده‌اند. این طرح را آقای تیلیا بازسازی کرده است و از راه لطف اجازه داده که در این کتاب نمونه تکمیل شده‌ای را چاپ کنیم. دو خادم خشیارشا که در پی او در حرکت‌اند در اندازه‌ای خردتر نموده شده‌اند: یکی بی‌ریش وسبیل (بنابراین خواجه بوده) و حوله‌ای به یک  دست گرفته، و با دست دیگر مگس‌پرانی بر سر پادشاه نگه‌داشته است؛‌ نفر دوم، با سبیبل و ریش کوتاه، دست بر دست نهاده، با احترام خشیارشا را همراهی می‌کند. هر دو این‌ها در جامه «پارسی»‌اند. بر درگاه شمالی، خشیارشا را با خادمانش نقش کرده‌اند در حالی که به سوی ایوان ستوندار می‌روند در این جا هم کلاه وی بلند و استوانه‌ای و ساده است و اثری از گوهرنگاری ندارد، اما در این دو مورد، مستخدمی چتر شاهی را با دو دست نگه داشته است، و دیگری حوله و مگس‌‌پران در دست دارد. بر درگاه غربی، شخصی را در جامه پارسی نقش کرده‌اند که یال شیری را گرفته و دشنه‌ای در شکمش فرو برده است، و درگاه شرقی  مزین به نقش همان شخص است که جانوری افسانه‌ای (هیولایی با شاخ کرگدن، سروتنه شیر، بال عقاب و دم عقرب) را با خنجر می‌کشد. این مرد یقیناً خود شخص پادشاه را می‌‌نماید ـ و این امر به ویژه از ریش بلندش مشخص است‌ـ نه قهرمانی افسانه‌ای، چنان که عده‌ای پنداشته‌اند. برخی ظروف سفالین کار یونانیان را می‌شناسیم که بزرگان ایرانی را در شکار حیوانات هیولایی و غیر واقعی مجسم کرده‌اند، و کنار هر مردی نام او را هم نوشته‌اند تا مسلم شود که وی فردی حقیقی وتاریخی بوده است. در این‌جا با یک چنان وضعی روبه‌رو هستیم. دو دریچه سنگی در دیوار شمالی تالار تعبیه کرده‌اند، و چهار طاقچه در دیوار روبه‌‌رویی (جنوبی) آن. دیوارهای غربی و شرقی هر یک سه طاقچه دارند.

ایوان شمالی دو اطاق جنبی برای سربازان داشته و به همین دلیل بر دیوار درگاه هر یک از این دو اطاق، سربازانی با نیزه و سپرنشین نقش شده‌اند. بر دیوار جنوبی این ایوان، به ویژه زیر طاقچه غربی آن دیوار، نقش‌هایی با سوزن نقر شده که به آغاز قرن سوم میلادی تعلق دارد و پاپک (پدر اردشیر پاپکان) را با یکی از پسرانش‌ـ شاپورـ نشان می‌دهد، و نقش‌های دیگری هست که همه با دقت و ضبط جزئیات بسیار نموده شده‌اند و گذشته از اهمیت هنری، نشان می‌دهند که این قسمت از تارگ پارسه (تحت جمشید) در زمان ساسانیان آبادی بیش‌تری و اهمیت ویژه‌ای داشته است.

در بازسازی قسمت‌های دیگر، که امروز کتاب‌خانه و مرکز اداری و فنی کارمندان ارگ پارسه (تحت جمشید) است، اصول معماری هخامنشی تا اندازه‌ای تعدیل شده تا راه‌های تردد و نور کافی ممکن شود. این محوطه اصلاً قسمتی از خزانه داریوش (در طرح دوم که از آن سخن خواهیم گفت)  بود ولی خشیارشا آن را به ساختمان «کاخ ملکه» منظم کرد و در آن سه جفت واحد مسکونی متحدالشکل در دو سوی یک راهرو بلند مرکزی بنا کرد در قسمت غرب هر واحد مشتمل بود بر اطاقی چهارگوش با چهار ستون و یک اطاق باریک جنبی در جنوب آن، و در اطاق‌های ستوندار در دیوار غربی بود و به راهرو مضاعفی که موازی با راهروی بلند مرکزی و در میان دو واحد مسکونی ساخته بودند، باز می‌شد. هر یک از واحدهای قسمت شرقی یک اطاق چهارگوش ستون‌دار داشت که به دو اطاق باریک جنبی در جنوب و شرق متصل می‌شد و در هر واحد به راهرو بلند مرکزی باز می‌شد. در شمال و جنوب این محوطه نیز راهروهای درازی تعبیه کرده بودند که هر سه از طریق راهرو بلند مرکزی با هم ارتباط داشتند. همان‌طور که اشمیت تذکر داده است، فردریک کرفتر در بازسازی این محوطه اطاق‌های شش‌گانه را (به جز اطاق شمال شرق) بسیار کوچک و بی‌ستون گرفت و از راهرو بلند مرکزی به واحدهای غربی هم در باز کرد و دیوار شرقی را شکافت و راهروی دراز بر جای اطاق‌های جنبی شرقی درست کرد، به طوری که بازدیدکننده نمی‌تواند به کیفیت اصلی بنا پی ببرد مگر آن که نقشه کاخ ملکه را پیش رو داشته باشد.

کتیبه‌ فارسی باستان وبابلی خشیارشا از «کاخ ملکه»

در گوشه جنوب غربی قسمت شرقی «کاخ ملکه»، کتیبه‌ای به خط و زبان فارسی باستان وبابلی از خشیارشا یافت شده است که حاوی اطلاعات بسیار جالبی است، بنابراین ترجمه آن را در این جا می‌آوریم:

خدای بزرگ اهورمزداست که این جهان را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردمی را آفرید، که خوشبختی مردمان را آفرید، که خشیارشا را شاه کرد، یکی را شاه بسیاری، یکی را فرمانروایی بسیاری. منم خشیارشاه شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهایی که مردم گوناگون دارند، شاه این سرزمین دور و فراخ، پسر داریوش شاه ،  ] از تخمه[هخامنشی.

گوید خشیارشا شاه: پدر من داریوش ] بود [، پدر داریوش به نام ویشتاسپه ]و[پدر ویشتاسپه به نام ارشامه بود. هم ویشتاسپه و هم ارشامه هر دو زنده بودند. وقتی که اهورمزدا را اراده بر آن شد که پدر من داریوش را بر این جهان فرمانروایی دهد. وقتی که داریوش جهاندار شد، وی بناهای بسیار شکوهمند ساخت.

گوید خشیارشا شاه: داریوش شاه را پسران دیگر هم بود، اما اراده اهورمزدا چنان قرار گرفت که داریوش، پدر من، مرا «مَهِستِ» (=‌‌ برزگترین) بعد از خود کرد. آن‌گاه که پدر من، داریوش، پدر من، داریوش، از جهان بشد، به تأیید اهورمزدا من به جای پدرم پادشاه شده، بر تخت پدرم نشستم. هنگامی که پادشاه شدم، بسیار بناهای شکوهمند برآوردم. آن‌چه را به فرمان پدرم ساخته شده بود، من نگهداری کردم، و بناهای دیگر] بر آن‌ها[ افزودم. آن‌چه را من افزودم، و آن‌چه را پدر من ساخت، همه را به تأیید اهورمزدا ساختیم.

گوید خشیارشا شاه: مرا اهورمزدا بپایاد! و کشور مرا، و آن‌چه‌ را که کرده‌ام، و آن‌چه را که پدر من کرده است، همه را اهورمزدا بپایاد!

از این متن بر می‌آید که «کاخ ملکه» ساخته خشیارشا می‌بوده و او هر چه را که پدرش ساخته بوده، به دقت نگهداری می‌کرده است.پس اگر تغییراتی در بناهای پدرش داده، لابد بر منبای نقشه‌های خود او بوده که پسرش به ثمر رسانیده است.
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط امیررضا و پوریا |

صفحه قبل 1 صفحه بعد